جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

فقر

امروز وقتی از یک کارگر خواستم کلید ی را برام بیاره  واژه ای را شنیدم که هنوز هم در باورم نمی گنجد : ارباب

کارگر گفت کلید دست اربابه!

از سریال های تلوزیونی که بگذریم . چند نفر از ما این کلمه را با این مضمون شنیده ایم .

جایی که رفته بودم سراسر فقر بود کودکانی را آنجا دیدم که هر کدام یک مجموعه کاملی از فقر و تنگدستی از همه لحاظ بودند .فقر فرهنگی فقر مالی فقر دانش و....

چنان با پای برهنه در آفتاب راه می رفتند که گویی هرگز کفشی به پایشان آشنا نشده و چنان مبهوت نگاهم می کردند که گویی عجیب ترین موجود روی زمین را دیده اند البته زیاد هم تعجب نکردم چون انها بچه هایی بودند که زن را فقط و فقط محصور در خانه دیده اند . اکثریت آنها بچه هایی هستند که والدین انها مهمان های ناخوانده این کشورند یعنی افغان

هنوز هم کلمه ارباب برایم عجیب است پس هنوز هم ارباب و رعیتی پابرجاست....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد