جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

سکوت

آمدم بنویسم  

اما سکوت را بالاترین فریاد یافتم .....

متن جوابیه آقای صانعی به میر حسین موسوی

بسمه تعالی:
دوست مکرّم و یار و فرزند امام خمینی (سلام الله علیه)
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی (دام عزه)
بعدالتحیه والسلام؛

نامه دردمندانه، انسانی، اسلامی و ایمانی جنابعالی را دریافت کردم، امید آن داشتم که انتخاب شما با کوله باری ازتجربه و تعهد و دعای امام امت (سلام الله علیه) ویاران با وفایش، شادی مردم فهیم وآگاه ایران اسلامی را دوچندان کند. اما صد افسوس که چنین نشد، یقین بدانید که احقاق حقوق و احترام به رای مردم و صیانت از انتخاب آگاهانه ملت که درمتن نامه شما به خوبی نمایان است تنها از طریق آگاه نمودن همه انسانها و ادامه آن امکان پذیر است.

و اگر می پنداشتم که با تذکّر اینجانب گره ای ازمشکلات فعلی رفع می شد حتما به چنین امرمقدس و لازمی اقدام میکردم، تا شک و شبهه به وجود آمده درانتخابات و آرای مردم مرتفع گردد.

لکن با همه مشکلات و شرایط موجود چون باب دعا و توجه به خداوند بدون حجاب و مانع است و درهر زمان بشر می تواند با او ارتباط برقرارنماید برخود لازم می دانم که برای شما وهمه مردان و زنان این مرز و بوم و استمرار اهداف مقدس نهضت و جمهوری اسلامی امام خمینی (سلام الله علیه)- که همان اسلام ناب طرفدار کرامت وحقوق انسانهاست - دعا نمایم، برماست دعا و بر اوست اجابت.

در خاتمه همه ملت را به آرامش و حفظ نظم دعوت می نمایم تا بتوانند حقوق و مطالبات خود را که از اعظم آنها رای و انتخابشان می باشد از مجاری قانونی و آگاهی دهنده عینیت بخشند .

و امیدوارم در این موقعیت حساس و بهت زدگی جمعیت ها و توده هایی از مردم بتوانید با توکل به ذات باری تعالی و حمایت توده های مردم و دانشگاهها و روحانیون معظم از جمله مجمع روحانیون مبارز تهران و مجمع محققین و مدرسین قم ـ که همه آنها ازبزرگان علم و تحقیق میباشندـ و صدها و هزاران بزرگ دیگر از حوزه های قم و سایرحوزه های علمیه (حفظها الله عن الحدثان) با حفظ طمأنینه همیشگی، همبستگی و وحدت ملت و حقوق آنها را تامین نمایید که تنها عامل سعادت، اتحاد و وحدت کلمه وکلمه توحید«لااله الاالله» است .

دوشنبه 25/3/ 1388هجری شمسی
مطابق با 21جمادی الثانی 1430هجری قمری
قم المقدسه - یوسف صانعی

انسانم آرزوست ...

دروغ

فریب  

و دوباره فریب 

دروغ و دوباره دروغ 

تا به کجا به چه بهایی به هیچ 

زندگیمان شد سراسر فریب و نامردمی 

ایستاده ایم برای صداقت  

می ایستیم برای صداقت 

خواهیم ماند پا به پای صداقت 

هر چه گفتیم فقط برای تو بود......

زن2

تولد حضرت زهرا به تمام زنان و مادران آزاده این سرزمین مبارک 

 

این روزها اینقدر دلم پرشده که آمدم اینجا تا درددلم را از زن بودن بنویسم 

جایی که جنسیت آدم ها خیلی مهمتر از انسانیت آنهاست 

مادر بودن کاملا یه بحث جدایی از زن بودن است 

زن بودن تو یک نقصی است در دیدگاه مردان ما که آن را برچسبی  برای سنجش توانایی های تو می دانند 

برچسبی که به نام آن بر زن ستم کنند 

زنی که به نام زن بودنش باید دوبرابر کارکند تا بتواند به مرد اثبات کند که او هم می تواند مثل تو ای مرد انسان باشد 

زنی که برای کار کردن باید تمام سختی های مسئولیت نگهداری از خانواده را بر دوش بکشد که مبادا مردی که با او پس از یک روز کاری پا به خانه می نهد کمترین مشکل وکمبودی را از بابت کار کردن همسرش در بیرون از خانه احساس کند 

این ها همه در مقابل کوته بینی بعضی ها هیچ است وقتی تنها پا به رستوران می گذاری یا تنها برای خرید در خیابان قدم می زنی و وقتی بخواهی تنها زندگی کنی این آخری که در اذهان بعضی از مردم جنایت محسوب می شود متوجه نگاههای خیره سرانه دیگران می شوی 

نگاههای پر از پرسش.... 

زن بودن را برایمان سخت کرده اند  و اینکه زن باشی و پیش از آن یک انسان هنوز سخت تر است

مادر

بی اغراق زیباترین واژه هستی مادر است 

مادری که صبوریش شگفت انگیز، مهرش بی پاسخ می ماند، غمهایش در درونش تلنبار می شود 

هر لحظه اش عجین می شود باعشق نگرانی  

نمی دانم این موجود نحیف چقدر توانایی دارد  

واقعا این همه صبوری  

این همه مهر  

اما در نهایت درایت و تدبر 

از تو که هیچ هستی تویی می سازد که  

می توانی تفکر کنی انتخاب کنی دوست داشته باشی 

و حتی شاید کینه بورزی 

او مادر است زیباترین بخش آفرینش 

و شاید کلمه مهر آفریدگار 

روز مادر به تمام مادران مبارک 

و تو مادر (مامان خوبم ) از ته دلم می گم روزت مبارک 

می دونم سال گذشته برای تو سالی پر از درد بوده دردی که به خاطر من به تو تحمیل شد 

فقط امیدوارم پروردگار من را از این بابت عفو کنه 

هیچ گاه دوست نداشته ام باعث آلام ونگرانیت باشم اما نشد 

امیدوارم فرزند صالحی برایت باشم 

دوستت دارم 

دوستت دارم  

دوستت دارم

زن

نوشته پیشین از استاد بزرگوار دکتر شریعتی است 

اما زن در کلام و ذهن زنان امروز سرزمینمان چیست؟ 

زن بودن یعنی اسارت بردگی یا نه یعنی شهامت گفتن اینکه من هم هستم می توانم دوش به دوش تو باشم در کنارم تو آرام گیری و من را نیز در این آرامشت سهیم کنی؟ 

نه تنها در ایران در همه جای دنیا زن همیشه مورد ستم بوده وتا خود نخواهد بر او ستم روا می کنند یک روز به اسم دین یک روز به اسم مدرنیته یک روز به اسم تساوی حقوق زن 

به همین اسم تساوی او را به بازارهای کار کشانده اند برای بهره برداری بیشتر وقتی من حق مساوی را در برابر همکار مردم دریافت نمی کنم این را غیر از ستم چه می توان نامید. 

به اسم دین که هرچه خواسته اند بر سر زن در آورده اند زن حتی در دین حق بخشش از مال خود را نیز نداردچه برسد از مال همسر 

در دین بعضی ها زن را فقط برای کامجویی مرد به عنوان یک برده می دانند غلام حلقه به گوش 

حالم ازاین گونه زن بودن به هم می خورد 

در فرهنگ ما زنان این عصر زن یعنی پاکدامنی هیچ کسی ارزش آن را ندارد که تو حتی ناخنت را برای کامجوییش عریان کنی  

زن یعنی مبارزه برای اثبات وجود 

زن یعنی مهر بی شائبه به فرزند و همسری که در کنارش آرام می گیری  

زن یعنی صبر اما نه فدا کردن خود به سود کسی که ارزش ندارد 

زن یعنی جرات جسارت 

زن یعنی شگفتی  

آری زن شگفت انگیز ترین مخلوق خداوند است پر از تمام اضدادیکه فقط او می تواند در کنار هم بین آنها تعادل برقرار کند 

زن یعنی ریحانه بهشت 

پس قدر زن بودنمان را بدانیم و ان را به بهایی اندک نفروشیم 

و تو ای مرد بدان 

زنی که در کنار توست شاید خیلی از جاها حتی از تو قدرتمندتر است اما فقط برای تو و مهر تو کوتاه می آید نه اینکه نمی تواند نمی خواهد و این نخواستن حدی ومرزی دارد 

تو نیز باید این حد ومرز را بشناسی 

باید احترام را با احترام پاسخ دهی  

باید ارزش پاکدامنی و صداقت همسرت رابدانی 

و.....

زن عشق می کارد و کینه درو می کند.دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی...
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی
به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی!
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد.
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....
و هر روز او متولد میشود؛عاشق می شود؛مادر می شود؛پیر می شودو میمیرد
وقرن هاست که او؛
عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان
جوانی بر باد رفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش؛گام های شتابزده جوانی برای رفتن
و درد های منقطع قلب مرد؛سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده
و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد.

زن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و این, رنج است, »

 در قلب مالامال از درد...! 

و اینها همه کینه است که کاشته می شود

 او زنده می کند... 

بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل

 و درد های منقطع قلب مرد؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن

 قدم های لرزان مردش؛

جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در

 صورت مردش به جای گذشت زمان

کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و

 مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد... 

و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر.... 

 را می بینی... 

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... 

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... 

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو... 

 قانونگذار می توانی ازدواج کنی... 

 لازم است وتو هر زمانی بخواهی به لطف

برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی

 تو مختار به داشتن چهار همسرهستی.... 

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و

با تو برابر...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش

 زن عشق می کارد و کینه درو می کند

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و این, رنج است, »

 در قلب مالامال از درد...! 

و اینها همه کینه است که کاشته می شود

 او زنده می کند... 

بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل

 و درد های منقطع قلب مرد؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن

 قدم های لرزان مردش؛

جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در

 صورت مردش به جای گذشت زمان

کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و

 مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد... 

و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر.... 

 را می بینی... 

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... 

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... 

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو... 

 قانونگذار می توانی ازدواج کنی... 

 لازم است وتو هر زمانی بخواهی به لطف

برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی

 تو مختار به داشتن چهار همسرهستی.... 

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و

با تو برابر...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش

 

رباعیات حافظ

اول به وفامی وصالم در داد 

                                     چون مست شدم جام جفا را سرداد

پر اب دو دیده و پر از آتش دل

                                    خــــــاک ره او شـــدم بــه بــادم در داد 

 

 

*********************************************** 

تو بدری و خورشید تو را بنده شده است 

                                                    تا بنده تو شده است تابنده شده است 

زان روی که از شـــــعاع نــــــور رخ تــــــو 

                                                   خورشـــید منیر وماه تابــنده شـــده است

هیچگاه در جستجوی یافتن چیزی در درون کسی نباش که نمی خواهدتو از وجود آن اگاه شوی و پیوسته از تو پنهانش می کند چون اگر خوب بود خودش به تو نشانش می داد 

اگر یافتیش دو چیز نصیب تو می شود 

یکی شر مساری طرف مقابلت  

ودیگری احساس نا امنی و عدم اعتماد برای تو 

هیچگاه در جستجوی یافتن چیزی در درون کسی نباش که نمی خواهدتو از وجود آن اگاه شوی و پیوسته از تو پنهانش می کند چون اگر خوب بود خودش به تو نشانش می داد 

اگر یافتیش دو چیز نصیب تو می شود 

یکی شر مساری طرف مقابلت  

ودیگری احساس نا امنی و عدم اعتماد برای تو 

بهشت

امروز داشتم به بهشت فکر می کردم به همان سرزمینی که به واسطه گناه از آن رانده شدم نمی دونم چه شکلی بعضی جاهایی که روی زمین هستند را تمثیل به زیبایی بهشت می کنند به طراوت وتازگی بهشت . 

آیه های بسیاری تو قران توصیف بهشت را کرده از سرسبزی و پاکی تا شفافیت آن جایی که به پاداش انتخاب های درستمون روزگاری ممکنه لیاقت پا گذاشتن در آن را بهمون بدهند. 

اما بهشت من تو هستی تویی که با تمام وجودم دوستت دارم  

تویی که شمارش نفسهایم با یاد تو ست  

بهشت را فارغ از تو نمی خواهم  

نمی خواهم چون فرشتگان معصوم باشم 

می خواهم مثل آدم باشم یعنی بتوانم انتخابت کنم  

راستی بهشت تو چگونه است دوست من؟

سخنانی از استاد مجتبی کاشانی

وقتی با عشق کار نمی کنیم سازمان به اندازه حقوق ماهیانه ما ضرر می کند اما ما به قیمت از  

 

دست دادن جوانی خلاقیت اعتماد به نفس رشد وعمر خود زیان می کنیم! 

 

************************************************************ 

تبسم خرج ندارد اما ارج دارد . 

 

************************************************************ 

 

در جهان هر کار خوب وماندنی است 

ردپــای عشــق در آن دیدنی اســت 

 

************************************************************ 

 بکوشیم شغل ما بر شوق ما منطبق باشد. 

 

همیشه بیشتر ازحقوقتان کار کنید روزی می رسد که بیشتر از کارتان حقوق بگیرید . 

 

برهوت اندیشه

تمام هستی یک انسان شرافت و پارسایی اوست هر آنچه  غیر از اینها می  

 

کشاندت به سوی برهوت که ممکن است سرگردان آن شوی .

 

برهوتی به وسعت ناپیدا ها، تفکر شاید دلیل تو باشد تا وارد این صحرا نشوی  

 

اماگاه نمی توان تفکر کرد  

 

هر چیزی باعث می شود از این تفکر باز ایستی  ترس وحشت انتظار و گاهی  

 

توهم تورا به این برهوت می کشاند سر گردانت می کند در سرگردانی ها اما  

 

آنجا تنها وتنها آن دلیل روشن است که نجاتت می دهدکه تمام ترسها اضطرابها 

 

وسرمای سکون وسکوت را می شکند وحشت را محو می کند وانتظارت را  

 

به سر انجام می رساند .بارها وبارها سرگردان شده ام سرگردان باورهایم ترسهایم  

 

وحشتهایم و همه ابهام ها اما هر بار که در سکوتم  

 

فریادش زدم یا غیاث المستغیثین یا دلیل المتحیرین ای پناه بی پناهان ای  

 

دلیل  راه گمکردگان روشناییش  را حس کردم.