روزگاری هنوز آینه ای نبود تا ظاهر مردمان در آن دیده شود
هر کسی از خود پنداری داشت که دیگران برایش شرح می دادند
و چقدر این پندارها متفاوت بود در افراد مختلف
خود را از نگاه دیگری می دیدی و تفسیری که از تو داشت
مادرت زیباترین می خواندت و یا معشوق
تو مو می بینی و من پیچش مو
اما اینه که آمد توانستند خود را ببینند اینبار خودت باید تو صیف می کردی
اما هنوز خیلی ها راحت ترند
در آینه دیگران دیده شوند.....