جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

از سر دلتنگی

واما بعد یک شروع تازه 

با دوستی که همیشه همراه وهمدلم هست 

خدای مهربونم شاید یه چیزایی از دست دادم اما باتمام وجودم بهت اعتماد دارم 

یه چیزایی رو دارم به دست می ارم که تمام این سالها فراموششون کرده بودم 

دوستای خوبی که همیشه سنگ صبور دل تنگم بوده اند و تا الان مهربونیاشون رو نمی فهمیدم 

پا گذاشتم تو یه دنیای دیگه 

اینگار دوباره متولد شدم 

اما این دفعه با یه عالمه تجربه های تلخ وشیرین 

دوستای خوبم خواهرهای مهربونم  و پدر ومادر صبورم می دونم این سال ها چقدر به خاطر من اذیت شدید و یه دوست خوبم با رمز یاحق تا بعد خیلی از مهربونیاتون و همدلی و دلگرمی هاتون سپاسگزارم 

واما آذر ماه تغییر محل شغلم اتفاق افتاد که اون هم یکی دیگه از لطف های خدای مهربونم بود. 

تمام این مدت برام یه جورایی متفاوت گذشت با بغض های نترکیده با شادی های ماندگار تا اسفند ماه خوب من 

این ماه پر بود ازخاطره  

سه تا تولد تولد دوتا خواهر مهربونم و خودم 

بعدش هم یه مهمانی که آخرش بود و جای دوتا آبجی گلم خیلی خالی بود حیف که نتونستند بیان 

اما چند روز بعد باز این شادی ما با یه خبر ناگوار از فوت یه عزیز تبدیل به اشک شد وبا کامی تلخ به پیشواز بهار میریم. 

امیدوارم تمام کسانی که این متن رو می خونن یاد خدا قرین لحظه لحظه زندگیشون باشه و دلشئن سبز و بهاری و پر از گلهای شقایق باشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
پرومته دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ق.ظ http://shabgir.blogsky.com

سلام دوست عزیز!
همه ی ما تنهاییم و هیچکس نخواهد تونست این خلا پر اندوه رو برای آدما پر کنه.
امیدوارم همیشه موفق باشی.
از این که به وبلاگم سر زدی ممنون.

یه دوست دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ق.ظ

اول سلامی به درگذشتگان خوش نام و بدنام به همه اونایی که الان دستشون از این دنیا کوتاه شده و به اون ور سکه رسیده اند

به اون کسایی که دلشون رو اینجا جا گذاشته اند و رفتند به اون کسایی که فقط دلشون رو با خودشون بردن -- می دونی چرا ؟

چون اونا کسایین که فهمیدن باید دل به کی ببندن و بهمین خاطر با کوله باری از دل به سمت اونور سکه پر کشیدن و اونجا الان با دلشون خدمت حضرت خدا شرفیاب می شن یا بهتر بگم با یه جیغ بلند خودشون و دلشون دارن می پرن تو بغل خداجونشون

خوش بحالشون و خوش بحال ما که الان داریم از این دوستان صمیمی خدا جون حرف می زنیم و داریم تجسم می کنیم که این در آغوش کشیدن این دوستان چقدر تماشاییه و چقدر دوست داشتنیه -- من که اصلا حسودیم نمی شه فقط دارم حظ می کنم چون می دونم که خدا جون اونقدر بامعرفت و با مرامه که ما رو هم حتما همینجوری در آغوش می کشه -- به امید اون موقع

یا حق -- تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد