جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

خدای من

خدای مهربانم  

من به جز این صفحه و یک دل پر هیچ ندارم که ارزانی ات کنم 

و فقط تو هستی که باید صبور باشی تا من بگویم برایت ناگفته هایم را 

شادی هایم دلتنگی هایم ستایش هایی که نمی دانم چگونه ساختمشان و نیایشهایی که هر صبح گاه از دلم می شنوی  

یکی می گفت نمی تواند تورا پیدا کند 

من هم گفتم تو اورا گم نکرده ای خودت را گم کرده ای اول خودت را 

پیدا کن ! 

خدای من مگر تو گم هم می شوی... 

من که هر جا نگاه می کنم پراز توست 

چطور بعضی ها گمت می کنند 

خدای مهربون من 

خودت کمکشون کن تا با دلشون دنبالت بگردند 

همان چیزی که من به آن دوست گفتم 

گفتم با دلت بگرد نه با کتابها 

خدا را همیشه نزد ساده ترین چیزها راحتر می شه دید 

گفتم نفی های تو نمی ذاره خدا به درونت رخنه کنه 

بهم یه چیزی گفت که نتونستم جوابش رو بدم  

گفت من خدای ضعیفی نمی خوام که با نفی من راهش بسته بشه 

نتونستم جوابش بدم 

اما می دونم که تو ضعیف نیستی 

پس خودت بهم بگو....

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام

از خدات گفتی -- راستی حالش چطوره ؟

ازش خبر داری ؟

آخرین باری که حالشو پرسیدی کی بود ؟

سرما نخورده بود زیر بارون اون روز ؟

گفتی که تو سرما خورده بودی زیر بارون اون روز

اما بعدش من حالتو نپرسیدم

این نشون از بی مرامی منه اما تو با مرامی

می خواستم ببینم تو چجور حال خداتو پرسیدی ؟

راستی چجور باهاش حرف می زنی ؟

دلم می خواد ببینم تو هم باهاش عربی حرف می زنی همیشه یا یه موقع هایی هم می زنی کانال دو با لحجه خودت باهاش حرف می زنی ؟
من که متاسفانه هنوز زبونشو یاد نگرفتم و وقتی عربی حالشو می پرسم مدام میرم تو کلما و نمی فهمم کجا هستم

اما وقتی با لحجه خودم حالشو می پرسم دیگه حواسم پرت نمی شه -- راستی بنظرت من خیلی آدم بدیم که بعد از این همه سال که با زبون عربی باهاش حرف میزنم هنوز زبونشو یاد نگرفتم و مدام میرم تو کلما

تو رو به همون خدات این دفعه که باهاش قرار داشتی نقل منم ازش بپرس ببین واقعا فکر می کنه که من خیلی آدم بدیم اما از اون که پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه من که فکر می کنم با همه نامردیای ما او بازم خیلی دوسمون داره -- یه حس عجیبی اینو بهم می گه -- میگه اون خیلی باکلاس تر از این حرفاست که بخواد بخاطر حتی حواس پرتی ما سر نماز ازمون برنجه
اون دلش خیلی بزرگه و همه نامردیای ما هم نمی تونه اونو از ما برنجونه -- اون خیلی کارش درسته -- من این جوری فکر می کنم به همین خاطر هم هست که مثل بچه های لوس و بی تربیت بار اومدمو همش شیطونی می کنم

حتما که ازش می پرسی ؟

حسابی منتظرتما -- بپرس و بیا بهم جوابشو بگو -- خب ؟

آفرین دختر خوب

یا حق -- تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد