جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

دیروز عصر ساعت ۵/۶ بود یه تلفن زدم به آبجی که رفته بود مکه می دونید کجا بود کعبه همون سنگ نشانی دنیا دلم هری ریخت تو دلم آشوب شد نتونستم باهاش درست صحبت کنم اما از همون وقت دلم گرفت یه حس غریب یه دلتنگی عجیب امده بود سراغم دلم می خواست الان جاش بودم همون جا  کنار ش بودم اما حیف که فقط دلم رفت وتنم موند همین جا 

تا امروز ظهر پکر بودم حال خوشی نداشتم 

دیشب حتی موقع خواب گریه کردم 

اما سبک نشدم که هیچ ... 

ظهری باهاش تلفنی صحبت کردم صداشو که شنیدم یه هو آ روم شدم خودم هم باورم نمیشه اما اینقدر صداش برام دوست داشتنی بود که نگو اون می گفت منم کلماتش رو با تمام وجودم می بلعیدم الان خیلی حالم خوبه می دونم به خاطر دعاهاش بوده 

خواهر خوب ومهربونم 

به اندازه چشمام نه تمام وجودم دوستت دارم 

حجت قبول ودلت پر یاد خدا 

می دونم که دست پر برگشتی خودت گفتی تو دلم روشنه دل من رو هم روشن کردی

نظرات 1 + ارسال نظر
یکتا دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:08 ب.ظ

ابجی خوبم سلام
همونطور که قبلا هم بهت قول داده بودم اولین دعام بعد ازاینکه فهمیدم روبروی معبودم هستم (همون گمشده ای که وقتی چشمت به خونه قشنگش می افتده پیداش میکنی )خوشبختی و عاقبت به خیری تو بود .تو تموم طوافام هم همینطور.و چون اونجا تنها تصورم از خدا فقط مهربونی و کرم وبخشش بود منم دریغ نکردم برات خیلی دعا کردم.
همه اونجا میگفتن شما اولین بار اومدید مهمونی خدا هرچی ازش بخاید بهتون میده.هرچی برات تعریف کنم بازم اونی که بود نمیشه پس بهتره خدا هر چی زودتر یه دعوت نامه خوشگل برات پست کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد