جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

آزاد باش ای ایران

نمی خواهم بی تابی کنم 

اما سرزمینم این روز ها بی تاب شده 

آری سرزمین مادریم 

و چه واژه زیبایی است سرزمین مادریم 

اما می دانم وامید دارم به فرداهای این عشق به فرداهای این همه خروش به فرداهای این همه آزادگی 

آزادگی چه  قریب و غریب شده همه جا آنرا می شنوم اما نشانی از آن نمی یابم 

بیشتر آوارگیش را می بینم این روزها در هر کوی و.... 

صدای نفس های العطش را می شنوم در این ماه مبارک خدا هنوز خیلی مانده تا عاشورا 

اما نه همیشه برایم عاشوراست 

تا جنون هست تا عشق هست تا آزادمردی و تا کلام اوست که اگر دین ندارید، آزاده باشید 

کاشکی دین نداشتیم اما آزاده بودیم 

آنگاه می شدیم حر بن ریاحی ،
اما داریم چوب به اصطلاح دینداریمان را می خوریم و عجب تازیانه هایی دارد این چوب 

دردش نه برای این نسل برای فرداهایمان برای فرزندانمان نیز بر پوسته ضعیفمان می ماند 

و شاید امروز ما این دینداریمان را فردا جور دیگری به فرزندانمان بیاموزیم 

دینی که یک ساعت تامل و تفکرش برتر از هفتاد سال عبادت باشد 

نه دینی که به ریا برای پر کردن صف اول نماز جماعتش هزار حق و نا حق کنیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد