جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

یه روزی یه جایی یه کسی بهم گفت خیلی سنگ خدات را به سینه می زنی ؟اما واسه چیزهایی که گفته هر کدوم را به نفعته قبول داری هر کدوم هم که نه با تو توی یه جوی نمی ره ردش می کنی؟  

وقتی می خوای نماز بخونی همچین خودت را می پوشونی که مبادا از تقرب به خدا کاسته بشه 

اما .... 

اما خدایی که من می شناسم اینجوری نیست خدای من پر از مهربونیه خدایی که فقط می گه هوای دل بقیه بنده هام را داشته باش به خودت به دوستت به هر کسی که مثل تو ستم نکن 

اما ما ادمها فقط چسبیدیم به چنتا چیزی که یه جورایی کمکمون می کنه خودمون راحت تر باشیم 

خدای من این روزها باز هم دلم هوات را کرده دلم می خواد بیای پیشم بشینی و دستام را بگیری که خوش به حال کسی که گرمای وجود تو را با دستاش حس کنه.  

دلم می خواد کنارم باشی سرم را روی شانه های قدرتمند تو بزارم وتو نوازشم کنی. 

می دونم که خیلی بهم نزدیکی اما دلم می خواد لمست کنم با تمام وجودم...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد