کلاهی سرمان رفت بیخ تا بیخ تا بناگوش.نه می گذاشتند بشنویم و نه ببینیم
کر وکور
آدمی هم که کرو کور شد لال هم می شود....
دستهایمان هم بسته بود از پشت سر هم بسته گره کور که فقط با دندان باز می شد
آن هم دندان یکی دیگر
تا نتوانیم لبه های این کلاه را کمی بالا بزنیم مبادا چیزی بشنویم یا بتوانیم ببینیم
آدم کر وکور که خطری ندارد گناه نمی کندمیشود فرشته
دیگر انسان جایز الخطا نیست....
اما نمی دانم شاید خدا خواست بعضی از کلاههایشان سوراخ داشت
عده ای توانستند بشنوند و عده ای هم توانستند ببینندو چقدر وحشت کردند وقتی از این کوری و کری به در شدند
اما وحشتی که تکانشان داد...
کم کم دستهای بقیه را باز کردند
آنها هم کلاههایشان را کمی بالا زدند
توانستند در تاریکی که چشمهایشان به آن عادت کرده بود اندک اندک چشم باز کنند
اول نور اجازه نمی داد خوب ببینند اما هرچه گذشت و می گذرد بهتر می شود
بهتر می بینندو اما دیگر وحشت نمی کنند محکم و استوار شده اند خوب می بینند خوب می شنوند و دیگر لال مانی نمی گیرند....
سلام اعظم خانم
عید فطر مبارک.یه روزی این نهال سبز کوچک درخت سبز هزارساله میشه.
با اجازه ات وبلاگت رو تو پیوندهای وبلاگم قرار دادم.
موافق نیستم کسی که کر و کور میشه لال هم میشه!
اتفاقا خیلی وقتا اونایی که کر و کور هستن صداشون از همه بلند تره
:دی