جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود

چشمک هر ستاره ای نگاه دزدانه اوست که مرا پیغام میدهد درزمین تنهانیستی

سلام

سلام به تو روشنایی دیده و شادی بخش قلبم 

هر روزی که به آمدنت نزدیک تر می گردد ، من نیز برای دیدنت بی تاب تر می شوم این روزها دائما به تو فکر می کنم .به اینکه چقدر دوستت دارم. 

به آمدنت و سفری که تقریبا در خانه های آخرش هستی، هنوز نامی شایسته پاکی و راستگوییت پیدا نکرده ایم که به آن تو را بخوانیم. 

پسرکم 

سرانجام این سفر تو نیز در یکی از روزهای خوب خدا به پایان می رسد. روزی که ندای گریه تو ما را غرق در شادی خواهد کرد.گفتم خدا، ای کاش تو هم می توانستی نظرت را در باره او به ما بگویی.همو که خالقت بوده و الان نزدیک ترین لحظه های زندگیت را به بودنش تجربه می کنی. 

خدای ما آدمها اینجا شکل خودمان را گرفته است بعضی اورا جبار می دانند بعضی قدرتمند بعضی ثروتمند بعضی مهربان 

اما تو نزدیک ترین صورت پروردگار را لمس می کنی که دائما از او شکل تازه ای به خود می گیری 

خدا برای بعضی ها اینجا واژه ای بس عجیب و دور از ذهنشان گشته، لمسش نمی کنند اما تو هر تنفست در حریم ملکوت است. 

گاهی به این شکل زیستنت غبطه می خورم نازنینم 

می دانم تا چند روزی که در پیش داری رشد می یابی که پا به جهانی بگذاری که سرنوشتت مقدر به آمدن در آن بوده ، اما از آن لحظه که ارتباطت با این جهان عاری از هر زشتی که در آن هستی قطع می گردد هنوز هم فرصت داری به زندگیت بیاندیشی به روزهای خوبی که خدا برایت مقدر کرده و به او که زیبایی مطلق است.  

دوست دارم در اینجا که هستی او را با تمام وجودت به قلبت راه دهی جایی که سزاوار این مهمان و میزبان بزرگوار است و در دوست داشتنش از هیچ چیزی فرو گذار نکنی. 

فرزندم اگر جانت و قلبت جایگاه محبت ملکوتیش گردد همیشه در آرامش خواهی بود و لحظه لحظه زندگیت غرق در نور می گردد. 

دوستت دارم به اندازه جانم و شاید هم بیشتر .سفرت به سلامت و پر از برکت و روشنایی 

راستی یادت باشد هر گاه به تاریکی برخوردی شمعی بیافروز تا در ظلمت نمانی.

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:31 ب.ظ

سلام

امروز روزیست که من پابه این دار......گذاشتم - دلم نمیاد که اورامکافات بنامم - چرا که ما خود از او مکافات می سازیمو اونوقت ازش متنفر میشیم - ای کاش بدی کردن های خود را به حساب دیگران نگذاریم - مخصوصا بحساب این دیاری که می تواند دیار پاکی ها و زیبایی ها باشد - می تواند دیار روشنی و محبت باشد

اما ای که صد دریغ و درد که اکثر ما نامی جز دیر مکافات برایش نمی شناسیم

امیدوارم تو که مسافر در راه هستی نامش را دار بلا نگذاری و برایت دیر صفا باشد

یا حق - تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد