روزهایم می گذرد از پس هم و در بیقراری لحظه هایی که به دنبال تو می گردم
روزهایی پر از شکیب پر از خواستن های بی جواب
روزهایی در اندیشه نا کجا آباد
روزهایی پر از پاسخ های بی پرسش
روزهایی که گاه می اندیشم کاش جسارت حوا را داشتم که سیب دلم را با دنیا عوض کنم
راستی عجب جسارتی داشت حوای بهشت .....!
روزهایی برای تو روزهایی برای خودم و بی قراری ام
روزهایی که قاصدک هایش را می شمارم شاید این یکی برای من باشد
و باز هم
هزار پاسخ بی پرسش
از ماجرای بودنم از روزهایی که نبوده ام و خواهم بود....
این نظر شخصی منه
ای کاش پدران و مادران ما اون سیب رو نمی چیدن
ایا واقعا ارزشش رو داشت
عمری اسارت برای کل بچه ها و خودشون
از اسمان هفتم و بهشت اومدن تو زمین خاکی و سنگلاخ
تازه شانس اوردیم خدا بر اثر مهربانی فوق العادش اسباب زندگی دنیایی ما رو فراهم کرد و اجازه داد بعد از یه مدتی برگردیم
و الا معلوم نبود چی کار باید می کردیم
محکوم بودیم به در زمین موندن
اونم با کمترین شرایط ممکن
خدا رو شکر شکر خدا ممنونم خدا فوق العاده مهربونی ممنون ممنون ممنون