-
صبح بخیر
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1387 08:12
صبح ندای شعف است وبیداری،طراوت است وهوای تازه که ریه هایت از آن پر می شود. اما صبح پاییز باتمام صبح های دیگر متفاوت است از بابت بی قیدی برگها که همه جا پراکنده اند و کلاغ هایی که در گوشه وکنار شهر قارقارسرداده اند.اما تو باز هم باید بخندی به تمام زیباییها ی خداوندی.بخند با خندهای به وسعت تمام سالهای زیبای...
-
دلنوشته
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 08:29
خدایا صد هزار بار شکرت که به من توانایی پذیرش مشکلات زندگی ام را دادی می دونم خیلی دوستم داری چون منم خیلی دوست دارم. میدونم هروقت یه کم فراموشت می کنم یه تلنگری بهم می زنی که اهای حواست به خودت باشه زیاد غرور نگیر.... میدونم که اون وقتا تو هم دلتنگ من بوده ای........ خدای مهربونم من که تو را دارم دیگه حاجت به چی دارم...
-
یاد خدا
دوشنبه 4 آذرماه سال 1387 09:23
دیشب توی یک کتاب خوندم هر وقت خدا پایه های زندگیت را لرزاند برای اینکه به یاد بیاری که یکی بوده که آنها را برات محکم می کرده و اون همان خدایی هست که از رگ گردن به تو نزدیکتره. من امروز با دوستای گلم می خوام برم حافظیه. جایی که همیشه بهم آرامش می ده انجا حتما تفالی هم به خواجه شیراز می زنم. تا حالا همیشه تو مشکلاتم...