-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1388 11:17
فردا یه امتحان دارم و پس فردا هم همینطور. بعضی وقتها فکر میکنم زندگی ارزش این همه سختی هاش را داره من که امثال از شبهای قدر بی بهره بی بهره بودم نمی دونم بعضی وقتا گیجم.دلم می خواهد این همه کار نریخته باشه سرم... خسته شدم ... حالا این امتحان ها را که بدم یه چند روزی تا عید فطر برای خودم حسابی خستگی در می کنم چقدر که...
-
۱۹ رمضان
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 10:53
امروز روز ضربت خوردن بزرگ مرد تاریخ مااست.مردی که اسوه کامل شرافت ومردانگی است.و یک نقطه عطف تو زندگی من بوده و خواهد بود. پارسال دقیقا تو یه همچین وقتی بود که من تونستم بزرگترین و شاید تلخ ترین تصمیم زندگیم را بگیرم.هیچ وقت آن شب ها و روزها را فراموش نخواهم کرد . اما خدا را شاکرم که هر چی بیشتر می گذره به درستی...
-
مناجات های کودکانه
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 08:52
حتماً از بچهها آمین بخواهید اما اگر دعا کردند شما هم آمین بگوئید. اینجا چند تا دعا از زبان بچهها آوردهام. آنها را از کتاب سومین جشنواره بینالمللی "دستهای کوچک دعا" انتخاب کردهام. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار میشود و دعاهای بچههای دنیا را جمع آوری میکند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به...
-
عشق
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 22:30
سلام سلام که زیباترین واژه پروردگار است،و درود به تو که زیباترین نگاه یگانه هستی بخشی! نور چشمم می خواهم برایت ازواژه ای سخن بگویم که هنوز خودم هم هر چه تفکر می کنم نمی توانم به ژرفای آن پی ببرم چون باید با عمق جانت احساسش کنی و ریشه در درونت بدواند. نور چشمم این کلام عشق است و شاید این همان بار گرانی باشد که کوه تا...
-
عرفان حلقه
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 14:23
به اعتقاد من خدا، یگانه ای مکرر است یگانه ای که با شمار بندگان برابر است به اعتقاد من، خدا همان که فکر می کنیم درست شکل اعتقاد ماست، شکل باور است گروهی از میان ما، خدایشان بزرگ نیست خدایشان درست مثل شخصشان محقر است گروهی از میان ما، خدای پر غرورشان همیشه کینه ورز و اخم کرده و ستمگر است گروهی از میان ما، خدای مه گرفته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 11:13
جوهری تا در قلم بود و قلم تا می نوشت می نوشتم تا امان می داد دست سرنوشت سرنوشت بی سرانجامی که از روز نخست جای گل جسم مرا از اشک وخاکسترسرشت می نوشتم آنچه را می خواستم باور کنی آنچه هستم آنچه بودم خواه زیبا خواه زشت اینکه دست من نبود از ابتدا این فاصله برد بالا یک نفر دیوار ها را خشت خشت اینهمه از رویش احساس سرشارم...
-
عطر رمضان
جمعه 30 مردادماه سال 1388 21:23
امشب عطر رمضان را با تمام وجودم حس می کنم عطر این ماه عزیز خدا ،دمادم غروب یاد رمضان پارسال افتادم.دلم بدجوری گرفت . هنوز هم گاهی دلتنگ می شم اما دلتنگی که هر بار بر فهمم اضافه می کند. رمضان گذشته برای من ماه برزخ نه وقت خروج از برزخ زندگیم بود.شگفتا که چقدر خداوند ... نزدیک شدم به او چرا همیشه وقتی محتاجش می شوم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 22:58
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من از خوش باوری اینجا محبت آرزو کردم...
-
سلام به تو نور چشمم
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 23:04
سلام به تو یی که بیشتر از جانم دوستت دارم این دومین نامه ای که برات می نویسم ،عزیزم دوستی بهم گفته بود که اگه راستگویی را بهت یاد بدم همین برای همه عمرت کافیه. عزیزم باید یاد بگیری که اگر یکبار به خودت اجازه دادی که کسی را فریب بدی به تمام دنیا اجازه داده ای که تو را فریب بدهند . پسرکم از جایی می آیی که سراسر نور...
-
فقر
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 22:31
امروز وقتی از یک کارگر خواستم کلید ی را برام بیاره واژه ای را شنیدم که هنوز هم در باورم نمی گنجد : ارباب کارگر گفت کلید دست اربابه! از سریال های تلوزیونی که بگذریم . چند نفر از ما این کلمه را با این مضمون شنیده ایم . جایی که رفته بودم سراسر فقر بود کودکانی را آنجا دیدم که هر کدام یک مجموعه کاملی از فقر و تنگدستی از...
-
نامه ای به یک نوزاد
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 14:46
سلام به تو فرشته معصوم خداوند سلام به تویی که هنوز نیامده دل ما را پر از شادی کرده ای و چقدر انتظار آمدنت را می کشیم آمدنی که شاید زیاد هم به نفعت نباشد.عزیزکم این روزها که کم کم داری کامل می شوی تا آنقدر قدرتمند شوی که روزی نام انسان را به تو بگذارند را قدر بدان شاید سالها بعد که این نامه را می خوانی وبرای خودت مردی...
-
جوانه
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 11:51
سلام به تویی که پر از شوری پر از تازگی بوی عطر یاس می دهی بوی جوانی ،چقدر هوای تو لطیف است و چقدر شفاف جوانی پر از زیبایی طراوت تلاش همت است. پر از خنده های مستانه پر از اشتباهاتی که به واسطه آنها جوان می مانی وقتی یاد بگیری بشود درس روزگارت پر از شرافت جوانمردی نجابت پاکدامنی که اگر اینها نباشد جوان نیستی و نخواهی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 08:01
یه روزی یه جایی یه کسی بهم گفت خیلی سنگ خدات را به سینه می زنی ؟اما واسه چیزهایی که گفته هر کدوم را به نفعته قبول داری هر کدوم هم که نه با تو توی یه جوی نمی ره ردش می کنی؟ وقتی می خوای نماز بخونی همچین خودت را می پوشونی که مبادا از تقرب به خدا کاسته بشه اما .... اما خدایی که من می شناسم اینجوری نیست خدای من پر از...
-
دل
شنبه 10 مردادماه سال 1388 10:30
وقتی داشت سفره دلش را جمع می کرد تمام بغض دنیا در نگاهش بود همیشه سفره های دل را پهن می کنند اما این یکی داشت جمعشان می کرد سفره ای پر از خاطره پر از عشق پر از صبر و پر از غم نمی توانست گریه کند اما کاش بغضش را فرو نمی خورد کاش او هم گریه می کرد شاید سبکبار می شد.... تقدیم به وجود پر از مهر وشکیباییش
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مردادماه سال 1388 13:00
قلب من , قالی خداست …. تار و پودش از پر فرشته هاست. شب که می شود خدا,روی قالی دلم راه می رود . ذوق می کنم, گریه می کنم…. اشک من ستاره می شود. هر ستاره ای به سمت ماه می رود پاسخ: -->
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 تیرماه سال 1388 14:40
امروز دوباره دلتنگم از دست تو از دست خودم از دست دنیایی که دیگه دوستش ندارم شدم مثل یه ماهی که انداختنش توی یه تنگ بلور گذاشتنش کنار یه دریا نشونش می دن اما می دونه هرگز نمی تونه به دریا برسه فقط اگه تو بخواهی تمی دونم می خواهی چه چیزی را به من بنده ات ثابت کنی می دونم آنقدر قوی هستی که من هیچم در مقابل اراده ات اما...
-
پدر
یکشنبه 14 تیرماه سال 1388 08:06
سلام به تویی که هستی من بوده ای و خواهی بود پدر چقدر دوستت دارم نمیتونم اندازه دوست داشتنم را بهت بگم بابا با اسم بابا راحت ترم خیلی دوستت دارم از بچگی تا الان که دیگه به قول معروف برای خودم کسی شدم همیشه مهربانی تو تلاش تو را دیده ام و بهش احترام می ذارم واقعا مهرت را با تمام وجودم حس می کنم شاید به دلیل حجب و حیای...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 تیرماه سال 1388 20:19
غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند
-
اندیشیدن
دوشنبه 8 تیرماه سال 1388 13:33
یک جایی یه نوشته ای از دکتر مطهری خوندم که نوشته بود بهترین معلم کسی است که اندیشیدن را به شما بیاموزد نه اندیشه را اما واقعا چیزهایی که ما تو مدرسه تو نوشته های روی در دیوار شهر و تمام جاهای دیگه می آموزیم فقط اندیشه است ان هم باید از کلی فیلتر رد شده و چیزی که هیچ وقت نیاموخته ای چگونه اندیشیدن است....
-
نامه یک روانشناس به همه دخترش
جمعه 5 تیرماه سال 1388 14:23
سحر نام تمام دختران دنیاست سحر جان نکاتی هست که باید بدانی ، هرچند که می دانم می دانی پس هدف از این نوشته فقط یادآوری دانسته های توست. تمامی انسانها در طول کار و زندگی خود انتظاراتی دارند که برآورده نشده است که اغلب زمینه ساز ناخشنودی های آنان بوده است لذا درصدد برآمدم تا راهی را برای ارتباط بهتر با تو پیدا کنم پس...
-
آزاد باش ای ایران
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 19:35
نمی خواهم بی تابی کنم اما سرزمینم این روز ها بی تاب شده آری سرزمین مادریم و چه واژه زیبایی است سرزمین مادریم اما می دانم وامید دارم به فرداهای این عشق به فرداهای این همه خروش به فرداهای این همه آزادگی آزادگی چه قریب و غریب شده همه جا آنرا می شنوم اما نشانی از آن نمی یابم بیشتر آوارگیش را می بینم این روزها در هر کوی...
-
شعر
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 19:20
دنیای من، دنیای دل، دنیای عشقست و جنون سودای من، سودای دل، سودای عشقست و جنون سوزم نگر، شورم ببین، وین آتش تورم ببین سینای من، سینای دل، سینای عشقست و جنون امشب سراپا آتشم، می با سبو سر می کشم فردای من، فردای دل، فردای عشقست و جنون اکنون که جوشان گشته ام، سیلی خروشان گشته ام دریای من، دریای دل، دریای عشقست و جنون در...
-
سکوت
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 14:46
آمدم بنویسم اما سکوت را بالاترین فریاد یافتم .....
-
متن جوابیه آقای صانعی به میر حسین موسوی
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 08:20
بسمه تعالی: دوست مکرّم و یار و فرزند امام خمینی (سلام الله علیه) جناب آقای مهندس میرحسین موسوی (دام عزه) بعدالتحیه والسلام؛ نامه دردمندانه، انسانی، اسلامی و ایمانی جنابعالی را دریافت کردم، امید آن داشتم که انتخاب شما با کوله باری ازتجربه و تعهد و دعای امام امت (سلام الله علیه) ویاران با وفایش، شادی مردم فهیم وآگاه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 08:18
انسانم آرزوست ...
-
دروغ
دوشنبه 25 خردادماه سال 1388 21:15
فریب و دوباره فریب دروغ و دوباره دروغ تا به کجا به چه بهایی به هیچ زندگیمان شد سراسر فریب و نامردمی ایستاده ایم برای صداقت می ایستیم برای صداقت خواهیم ماند پا به پای صداقت هر چه گفتیم فقط برای تو بود......
-
زن2
یکشنبه 24 خردادماه سال 1388 11:43
تولد حضرت زهرا به تمام زنان و مادران آزاده این سرزمین مبارک این روزها اینقدر دلم پرشده که آمدم اینجا تا درددلم را از زن بودن بنویسم جایی که جنسیت آدم ها خیلی مهمتر از انسانیت آنهاست مادر بودن کاملا یه بحث جدایی از زن بودن است زن بودن تو یک نقصی است در دیدگاه مردان ما که آن را برچسبی برای سنجش توانایی های تو می دانند...
-
مادر
شنبه 23 خردادماه سال 1388 12:09
بی اغراق زیباترین واژه هستی مادر است مادری که صبوریش شگفت انگیز، مهرش بی پاسخ می ماند، غمهایش در درونش تلنبار می شود هر لحظه اش عجین می شود باعشق نگرانی نمی دانم این موجود نحیف چقدر توانایی دارد واقعا این همه صبوری این همه مهر اما در نهایت درایت و تدبر از تو که هیچ هستی تویی می سازد که می توانی تفکر کنی انتخاب کنی...
-
زن
شنبه 23 خردادماه سال 1388 11:56
نوشته پیشین از استاد بزرگوار دکتر شریعتی است اما زن در کلام و ذهن زنان امروز سرزمینمان چیست؟ زن بودن یعنی اسارت بردگی یا نه یعنی شهامت گفتن اینکه من هم هستم می توانم دوش به دوش تو باشم در کنارم تو آرام گیری و من را نیز در این آرامشت سهیم کنی؟ نه تنها در ایران در همه جای دنیا زن همیشه مورد ستم بوده وتا خود نخواهد بر او...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 خردادماه سال 1388 11:43
زن عشق می کارد و کینه درو می کند.دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی! در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو او کتک می خورد و تو محاکمه نمی...