-
درجه آزادی
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 21:31
تو درس ترمودینامیک دانشگاهی یکی از مفاهیمی که معرفی می شه درجه آزادی یه سیستم است که در واقع تعداد پارامترهایی که برای مشخص شدن حالت یه سیستم مورد نیازه را معرفی می کنه امروز داشتم به این نکته فکر می کردم که زندگی ما انسانها هم باید به یه نوعی تابعی از قانون درجه آزادی باشه! اما با توجه به پیچیدگی انسان و خلقتش برای...
-
تلنگر
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 11:53
اگر تمام شب را در حسرت از دست دادن خورشید سر کنی لذت دیدن ستاره ها را هم از دست می دهی!
-
برداشت آزاد...
جمعه 7 خردادماه سال 1389 19:49
زلفت چو افشان می کنی ما را پریشان می کنی آخر من از گیسوی تو خود رابیاویزم به دار یاران هوار مردم هوار از دست این بی بند وبار از دست این دیوانه یار از کف بدادم اعتبار این همه تکه ای از تصنیف زیبای همای مستان
-
دلنوشته ای از روزهای من
جمعه 7 خردادماه سال 1389 13:36
روزهای روز گارم می گذرد از پی هم و چقدر این روزها در طلب شنیدن شادیهای دوستانم هستم اما انگار شادی از روزهایمان رخت بربسته... بعضی می گویند باید شادی را خودت بسازی در درونت اما گاهی اینقدر دیگران ساخته هایت را که اجر به آجرش را با تحمل رنج بر هم بنا کرده ای به یکباره ویران می کنند که باورت نمی شود یکباره شادی درونت هم...
-
ح و ا ل ه دوزخ
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 22:26
خدای مهربانم اینان اینجا دیریست که هر روز حواله دوزخ به دستم می دهند هر روز به جرمی ناکرده انگار بهشتت را زده اند پشت قباله هایشان امروز به جرم نگاه دیروز به جرم زیباییم وفردا شاید به جرم زبانم برایم بهشتت را سرزمینی محصور در میان باروهای باورهای بی اساسشان به تصویر کشیده اند که تا باورهایشان را گردن ننهم راهی بدان...
-
بخشی از نامه امام علی به مالک
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 13:08
ای مالک اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی فردا به آن چشم نگاهش نکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
-
...
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 21:44
هرگز زانونخواهم زد حتی اگر آسمان به کوتاهی قامتم گردد.
-
زندگی را تو بساز...
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 16:02
زندگی را تو بساز نه بدان ساز که سازند وپذیری بی حرف زندگی یعنی جنگ،تو بجنگ زندگی یعنی عشق،تو بدان عشق بورز... با تشکر از یک دوست
-
دوست داشتن دلیل می خواهد....؟
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 16:05
من یاد گرفته ام ... " دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... " ولی نمی دانم چرا ... خیلی ها ... و حتی خیلی های دیگر ... می گویند : " این روز ها ... دوست داشتن دلیل می خواهد ... " و پشت یک سلام و لبخندی ساده ... دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده ... دنبال گودالی از تعفن می گردند ... . . . دیشب ... که بغض کرده...
-
راستی ....
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 20:59
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
-
بهارنارنج
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 15:40
باورم شده که عطر بهارنارنج ماندگارترین خاطره ام را به یادم می آورد ...
-
کلاس درس
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 09:24
دیروز اولین جلسه کلاس درس ترمودینامیک بود درسی که شاید تو تمام درسهای رشته فنی همیشه بیشتر از همه مشتاقش بودم و الان این اشتیاق چند برابر شده و آن هم یه دلیل داره استاد و مطمئنم این کلاس درس را هرگز فراموش نخواهم کرد کلاس درس دکتر مشفقیان و همیشه از اینکه افتخار شاگردی ایشان را داشتم از خداوند سپاسگزارم شاید شمایی که...
-
لیلی نام تمام دختران زمین است
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 10:10
لیلی زیر درخت انار نشست . درخت انار عاشق شد ، گل داد ، سرخ سرخ. گلها انار شد ، داغ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت . دانه ها عاشق بودند ، دانه ها توی انار جا نمی شدند . انار کوچک بود . دانه ها ترکیدند . انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید . لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید . خدا گفت :...
-
...
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 09:56
کوله بارم بر دوش سفری می باید سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض.......سازکم با من گفت هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل من خدا را دارم من و سازم چندی ست که فقط با اوییم...........
-
انتخاب
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 12:54
اگه قبل از آمدن به این دنیا انتخابی در کار بود و این پرسش که می خواهی به این دنیا وارد شوی یا نه؟ فکر می کنی چه چیزی را انتخاب می کردی ؟ آمدن یا نیامدن
-
دارا و ندار
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 08:31
سریال دارا و ندار یکی از سریال های نوروزی امساله که از شبکه 5 پخش می شه و بقیه کانال های استانی هم با تاخیر آن را پخش مجدد می کنند سریالی که گوشه ای از اختلاف طبقاتی موجود تو این مملکت را نشان می ده اختلاف طبقاتی که به نظر من وضع از این چیزی که نشان داده می شه خیلی بدتره و جالبه که چیزی که در آین سریال می بینیم یه جور...
-
سال نو مبارک
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 09:22
پروردگارا برایم تقدیری نیکو و شایسته بزرگواریت رقم بزن نه آنچه که من شایسته آنم تقدیری سرشار از بهترینها و جهانی می خواهم سرشار از مهر انسانیت و یکرنگی که از فریب بی زارم و از کینه و از هر چه از تو بازم می دارد جهانی شایسته انسان و این آفریده ای که آفرین گفتی بر زیباییش تبارک الله احسن الخالقین سالی نیکو پیش رویتان و...
-
تلنگر
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 21:24
این روزهای آخر سال دائم تو فکر لحظه های سپری شده امسالم لحظه هایی که دوستشون دارم و الان داشتم مرورشان می کردم تمام خاطرات یکساله ام از آغاز بهار و جمله صبر یعنی تو و رازنامه ای س ربه مهر برای دلتنگی های همیشگیم و پاسخی برای یافتن تو و شاید دانستم اینبار صبر یعنی من... و اردیبهشتی که برایم لبریز از تجربه ای تازه بود...
-
لحظه های عبور
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 19:54
برایم یکسال گذشت و شاید گاهی چنان پرشتاب که لحظه هایش را درک نکردم و در اندیشه سپری کردن ثانیه هایم بودم تا شاید کمتر بار گران زندگی را حس کنم سالی که پشت سر گذاشتم سال پایانی بیست و ... سالگیم بود و فردا برایم شروع زندگی جدید خواهد بود. سالی که پر بود از لحظه های نابی که با تمام وجودم دوستشان داشتم و لحظه هایی که...
-
تولدت مبارک
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 11:54
نازنینم تولدت فصلی از رویش نور و مهربانی است و همیشه برایم پر از آرامش و مهر بوده ای و یکسال دیگر را در پشت سر گذاشتی وامیدوارم تمام فصلهای روزگارت پر باشد از عطر گلهای وحشی و تازگی و طراوت بهاران دوستت دارم و تولدت مبارک نازنینم
-
تولدت مبارک نازنینم
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 07:25
رویای زندگیت سرشار از طروات بهار و به رنگارنگی رنگین کمان و چقدر ساده تو پرتو های روشنی از مهربانی را درکلامت نگاهت و... به ارمغان می آوری برایم و امسال 28 سال می گذرد اما برای تو متفاوت است چرا که این بار مفهوم زیبای مادر را در کنار اوستا به تماشا ایستاده ای تولدت مبارک نازنینم
-
جشن سپندارمزگان و بزرگداشت زن
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 10:56
زن شاهکار خلقت است! برنارد شاو نظر شما چیه؟
-
شرک
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 10:31
امروز جمله ای از پیامبر را خواندم که بارها و بارها بعد از آن به خودم نهیب زدم از شرک: راه یافتن شرک در قلب مومن، از راه رفتن مورچه ای سیاه در دل شبی تاریک بر روی سنگی قیرگون ، پنهان تر است ” نمی دانم تا به الان چند بار و چه چیزهایی را شریک در خداوندی تو قرار داده ام . فقط یاریم ده تا تنها تورا پرستم و تنها از تو یاری...
-
پائولو کوئیلو
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 11:56
انسان ها به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت . در سبد جلو , صفات نیک خود را می گذاریم .در سبد پشتی , عیبهای خود را نگه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود ,چشمان خود را بر صفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم . در همین زمان بیرحمانه , در پشت سر...
-
کودکان کار
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 13:41
چند روز پیش حوالی میدان ولی عصر کودکانی را دیدم که برای چند لحظه توجه هر رهگذری را به خودشان جلب می کردند کودکانی که هر روز هریک از ما از کنارشان می گذریم کودکان کار. دخترکی ۷ ساله و یه پسر نوجوان ۱۳ یا ۱۴ ساله که یکی موزیک میزد ودیگری سلطان قلبها را می خواند و جالبه که دخترک با صدای کودکانه اش خوانندگی می کرد و...
-
وباز هم
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 11:49
و باز هم رسیده ام به مناجات مولای متقیان و آنجا که ندا می دهد: مولای یا مولای انت الدلیل و انا المتحیر و هل یرحم المتحیر الا الدلیل... تو را هگشایی ومن سرگردان و چه راهگشایی برای من سرگردان مهربان تر ازتو وجود دارد؟؟؟؟؟؟ مهربانا دلم برای تو تنگ شده.... با زهم گفتم تو ؟ انگار منی هم بدون ذات والایت یافته ام که اینگونه...
-
دکتر شریعتی ۲
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 13:17
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم ... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد . بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.. هی با خود فکر می...
-
دکتر شریعتی
شنبه 26 دیماه سال 1388 13:56
هرانقلاب پس از پیروزی هم همواره در خطر انهدام است، خطر ضد انقلاب. مارهای سر کوفته شده در گراما گرم فتح ، غفلت جشن پیروزی و یا غرور قدرت ، باز سر بر می دارند و رنگ عوض می کنند و نقاب دوستی می زنند و از درون انقلاب را منفجر می کنند. انها بعد ها غاصب همه دست اورد های انقلاب می شوند و میراث خوار مجاهدان و تعزیه خوان خون...
-
یک اگربا یک برابر بود
شنبه 26 دیماه سال 1388 07:40
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی ناخوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی...
-
اوستا کوچولوی ما
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 09:34
سلام به تو نور چشمم به اندازه بی شمار ستاره های تمام کیهان دوستت دارم به اندازه ای که شاید در هیچ ادراکی نگنجد نور چشمم اینجا برای تو تمام احساسم را می نویسم احساس شادی که تمام وجودم را با هر بار دیدنت و شنیدن صدای گریه هایت در بر می گیرد دوستت دارم بیشتر از جانم در کنار تو نیستم و هر روز دلتنگ تر از دیروزم